I have no idea if this was posted or not already but this article has been one of the best I have read on euro2008 and I tell you what, if you read farsi, have a min or two, read this, it will be worth your time.
sry if posted already but is from mehrn news and very recent so I doubt it.
یادداشتی بر یورو 2008 /
خدایا از آفرینش فوتبال متشکریم
خبرگزاری مهر - گروه ورزشی: وقتی بازیکنان اسپانیایی، یکشنبه شب تن سنگین و سالخورده لوییس آراگونس را به رسم شادی به هوا پرتاب می کردند و "هیپیپ هورا" می گفتند، "فوتبال" در حالی که از بالای "ارنست هاپل" به نظاره آنها نشسته بود، از جا برخاست، تا به استراحتی کوتاه مدت برود.
به گزارش خبرنگار مهر، سیزدهمین دوره رقابت های جام ملت های اروپا به پایان رسید و یک بار دیگر همه آنهایی که شب های خود را به پای تیم هایی که دوستشان دارند گذاشتند و با پیروزی آنها شاد شدند و با باختشان غمگین، با پایان این رقابت ها از خدا به خاطر آفرینش فوتبال تشکر کردند و به امید روزهایی هستند که دوباره "فوتبال" از راه برسد و بساط کند تا آنها روح خود را سیراب از لذایذ بی غل و غش کنند.
اسپانیا در این دوره از رقابت ها مقتدرانه به عنوان قهرمانی رسید. آنها که فوتبال باشگاهی شان و افتخاراتشان دست نیافتنی است از این پس در عرصه ملی هم حرف هایی برای گفتن دارند. اسپانیایی ها فرزند خلف فوتبال هستند و همواره جزو تیم هایی هستند که صداقتشان در بازی بر سیاستشان چربش داشته و از این روست که همواره دست خالی مانده اند.
اسپانیایی ها هنوز ضربه آرنج "مائورو تاسوتی" به بینی "لوییز انریکه مارتینز" در مرحله یک چهارم نهایی جام جهانی 1994 را از یاد نبرده اند. " مارکا" می نویسد: "اسپانیا همواره از یادآوری آن روز رنج می کشد. مدافع ایتالیا پیش چشم "ساندرو پل" در محوطه جریمه خطا کرد اما داور مجاری ندید و شاید نخواست ببیند."
اسپانیا در مرحله یک چهارم نهایی جام جهانی 2002 هم با ناداوری "جمال قاندور" مقابل کره جنوبی بازی را واگذار کرد و این موضوع به قدری خشم فوتبال را برانگیخت که برای نخستین بار در تاریخ، بییندگان بازی های مراحل بالاتر رو به کاهش گذاشت.
اما این بار آنها قهرمان شدند تا ملتی که در پیشبرد فوتبال دنیا سهم دارد فریادی از اعماق وجود سر دهد و خدا را شکر کند. آراگونز می گوید دنیا می تواند از این سبک فوتبال الگو برداری کند که پربیراه نگفته است.
اما آلمان ها. آنها که مظهر سرسختی و بازگشت به فوتبال هستند. آنها که فرهنگ فوتبال دارند اگرچه شاید در دنیا جزو تیم های دوست داشتنی نباشند. لوکاس پودولسکی وقتی دروازه تیم لهستان را باز کرد، به احترام هموطنانش بر روی سکوها شادی نکرد. او گفت: " اقوام من از راه دور آمده بودند تا بازی را ببینند. من دو قلب دارم: یکی لهستانی، یکی آلمانی". آلمان ها پس از هر شکست یا برد، فرقی نمی کند، در زمین می ایستند و به ابراز احساسات هواداران خود پاسخ می گویند و بی جهت نیست در بازگشت از یورو 2008، ششصد هزار نفر در "براندنبورگ گیت " برلین به استقبال آنها می آیند.
روس ها و ترکیه ای ها هم از فوتبال آموختند و به فوتبال آموختند. روس ها که مکاتب ادبی و هنری شان، جایگاهی بس ارزشمند در عرصه جهان دارد، در فوتبال هم صاحب مکتب هستند هرچند که این سوال بی پاسخ ماند که بر سر آنها در دیدار نیمه نهایی مقابل اسپانیا چه آمد. همان گونه که کسی نفهمید بر سر سنگال در یک چهارم نهایی جام جهانی 2002 مقابل ترکیه چه آمد. روس ها بی آلایش ترین فوتبال را در این رقابت ها از خود به یادگار گذاشتند. ترکیه ای ها هم با قلب های خود فوتبال بازی می کردند. شرقی های فوتبال اروپا، شرقی وار بازی می کردند و با فکر هیاهویی که قرار است در کوچه پس کوچه های استانبول به راه بیفتد، دروازه حریفان را آماج حملات خود قرار می دادند.
فرانسوی ها و ایتالیایی ها یاد گرفتند که فوتبال چقدر پویاست. یاد گرفتند که نباید از عطر گل های هلندی غافل شد چراکه شاید شامه شان آنقدر سرشار از عطر شود که به سلامتی شان لطمه بزند که زد. فرانسه یاد گرفت که باید به دنبال زیدانی نو باشد و اگر این زیدان جدید همچون کانتونای بی همتا، اندکی هم بدخلق بود، با او بسازند تا بسوزانند. و ایتالیایی ها بدانند آنچه جوانان در آینه می بیینند، پیران در خشت خام می بینند و قهرمان جهان را نمی بایست به یک جوان می سپردند.
کارل بروکنر در بازی با ترکیه مزد ترس را پرداخت و موتو دانست که گل نکردن یک پنالتی می تواند حتی به سرخوردگی یک ملت بینجامد.
ری هاگل که چهار سال قبل یونان را قهرمان اروپا کرد می دانید در این دوره از رقابت ها سطح آرزویش تا چه حد تنزل یافت؟ او می خواست تیمش دست کم یک گل در این رقابت ها به ثمر برساند تا تنها تیمی لقب نگیرد که بی هیچ گل زده این دوره از رقابت ها را ترک می کند. و سوئیسی ها به عنوان تیمی که مدعی حضور در مراحل بالایی بودند ، حذف شدند اما بازیکنان این تیم در روز آخر با این پارچه نوشته به استقبال کوبی کوهن رفتند:" کوبی ازت متشکریم و خدانگهدار".
سوئدی ها ناغافل حذف شدند و پرتغالی ها غافلگیر شدند تا معلوم شود برای قهرمانی، داشتن ستارگانی چون زلاتان ابراهیموویچ و کریستیانو رونالدو کافی نیست. و اتریشی ها که باید به غیر از موسیقی و معماری، به فوتبال هم نگاهی جدی تر داشته باشند؛ البته اگر می خواهند. روزنامه نگاران لهستانی هم یاد گرفتند قبل از بازی با آلمان و یا هر تیم دیگر، نباید تیم حریف را تحقیر کنند چون"خداوند مسخره کنندگان را دوست ندارد".
خدایا فوتبال دوباره تمام شد تا از نو آغاز شود. خدایا از تو متشکریم که فوتبال را آفریدی تا به سان دیگر نعمت هایی که به ما عطا فرمودی، لحظات زندگی مان را سرشار از لذت های اصیل و بی همتا کنیم.
* مسعود حسینی
sry if posted already but is from mehrn news and very recent so I doubt it.
یادداشتی بر یورو 2008 /
خدایا از آفرینش فوتبال متشکریم
خبرگزاری مهر - گروه ورزشی: وقتی بازیکنان اسپانیایی، یکشنبه شب تن سنگین و سالخورده لوییس آراگونس را به رسم شادی به هوا پرتاب می کردند و "هیپیپ هورا" می گفتند، "فوتبال" در حالی که از بالای "ارنست هاپل" به نظاره آنها نشسته بود، از جا برخاست، تا به استراحتی کوتاه مدت برود.
به گزارش خبرنگار مهر، سیزدهمین دوره رقابت های جام ملت های اروپا به پایان رسید و یک بار دیگر همه آنهایی که شب های خود را به پای تیم هایی که دوستشان دارند گذاشتند و با پیروزی آنها شاد شدند و با باختشان غمگین، با پایان این رقابت ها از خدا به خاطر آفرینش فوتبال تشکر کردند و به امید روزهایی هستند که دوباره "فوتبال" از راه برسد و بساط کند تا آنها روح خود را سیراب از لذایذ بی غل و غش کنند.
اسپانیا در این دوره از رقابت ها مقتدرانه به عنوان قهرمانی رسید. آنها که فوتبال باشگاهی شان و افتخاراتشان دست نیافتنی است از این پس در عرصه ملی هم حرف هایی برای گفتن دارند. اسپانیایی ها فرزند خلف فوتبال هستند و همواره جزو تیم هایی هستند که صداقتشان در بازی بر سیاستشان چربش داشته و از این روست که همواره دست خالی مانده اند.
اسپانیایی ها هنوز ضربه آرنج "مائورو تاسوتی" به بینی "لوییز انریکه مارتینز" در مرحله یک چهارم نهایی جام جهانی 1994 را از یاد نبرده اند. " مارکا" می نویسد: "اسپانیا همواره از یادآوری آن روز رنج می کشد. مدافع ایتالیا پیش چشم "ساندرو پل" در محوطه جریمه خطا کرد اما داور مجاری ندید و شاید نخواست ببیند."
اسپانیا در مرحله یک چهارم نهایی جام جهانی 2002 هم با ناداوری "جمال قاندور" مقابل کره جنوبی بازی را واگذار کرد و این موضوع به قدری خشم فوتبال را برانگیخت که برای نخستین بار در تاریخ، بییندگان بازی های مراحل بالاتر رو به کاهش گذاشت.
اما این بار آنها قهرمان شدند تا ملتی که در پیشبرد فوتبال دنیا سهم دارد فریادی از اعماق وجود سر دهد و خدا را شکر کند. آراگونز می گوید دنیا می تواند از این سبک فوتبال الگو برداری کند که پربیراه نگفته است.
اما آلمان ها. آنها که مظهر سرسختی و بازگشت به فوتبال هستند. آنها که فرهنگ فوتبال دارند اگرچه شاید در دنیا جزو تیم های دوست داشتنی نباشند. لوکاس پودولسکی وقتی دروازه تیم لهستان را باز کرد، به احترام هموطنانش بر روی سکوها شادی نکرد. او گفت: " اقوام من از راه دور آمده بودند تا بازی را ببینند. من دو قلب دارم: یکی لهستانی، یکی آلمانی". آلمان ها پس از هر شکست یا برد، فرقی نمی کند، در زمین می ایستند و به ابراز احساسات هواداران خود پاسخ می گویند و بی جهت نیست در بازگشت از یورو 2008، ششصد هزار نفر در "براندنبورگ گیت " برلین به استقبال آنها می آیند.
روس ها و ترکیه ای ها هم از فوتبال آموختند و به فوتبال آموختند. روس ها که مکاتب ادبی و هنری شان، جایگاهی بس ارزشمند در عرصه جهان دارد، در فوتبال هم صاحب مکتب هستند هرچند که این سوال بی پاسخ ماند که بر سر آنها در دیدار نیمه نهایی مقابل اسپانیا چه آمد. همان گونه که کسی نفهمید بر سر سنگال در یک چهارم نهایی جام جهانی 2002 مقابل ترکیه چه آمد. روس ها بی آلایش ترین فوتبال را در این رقابت ها از خود به یادگار گذاشتند. ترکیه ای ها هم با قلب های خود فوتبال بازی می کردند. شرقی های فوتبال اروپا، شرقی وار بازی می کردند و با فکر هیاهویی که قرار است در کوچه پس کوچه های استانبول به راه بیفتد، دروازه حریفان را آماج حملات خود قرار می دادند.
فرانسوی ها و ایتالیایی ها یاد گرفتند که فوتبال چقدر پویاست. یاد گرفتند که نباید از عطر گل های هلندی غافل شد چراکه شاید شامه شان آنقدر سرشار از عطر شود که به سلامتی شان لطمه بزند که زد. فرانسه یاد گرفت که باید به دنبال زیدانی نو باشد و اگر این زیدان جدید همچون کانتونای بی همتا، اندکی هم بدخلق بود، با او بسازند تا بسوزانند. و ایتالیایی ها بدانند آنچه جوانان در آینه می بیینند، پیران در خشت خام می بینند و قهرمان جهان را نمی بایست به یک جوان می سپردند.
کارل بروکنر در بازی با ترکیه مزد ترس را پرداخت و موتو دانست که گل نکردن یک پنالتی می تواند حتی به سرخوردگی یک ملت بینجامد.
ری هاگل که چهار سال قبل یونان را قهرمان اروپا کرد می دانید در این دوره از رقابت ها سطح آرزویش تا چه حد تنزل یافت؟ او می خواست تیمش دست کم یک گل در این رقابت ها به ثمر برساند تا تنها تیمی لقب نگیرد که بی هیچ گل زده این دوره از رقابت ها را ترک می کند. و سوئیسی ها به عنوان تیمی که مدعی حضور در مراحل بالایی بودند ، حذف شدند اما بازیکنان این تیم در روز آخر با این پارچه نوشته به استقبال کوبی کوهن رفتند:" کوبی ازت متشکریم و خدانگهدار".
سوئدی ها ناغافل حذف شدند و پرتغالی ها غافلگیر شدند تا معلوم شود برای قهرمانی، داشتن ستارگانی چون زلاتان ابراهیموویچ و کریستیانو رونالدو کافی نیست. و اتریشی ها که باید به غیر از موسیقی و معماری، به فوتبال هم نگاهی جدی تر داشته باشند؛ البته اگر می خواهند. روزنامه نگاران لهستانی هم یاد گرفتند قبل از بازی با آلمان و یا هر تیم دیگر، نباید تیم حریف را تحقیر کنند چون"خداوند مسخره کنندگان را دوست ندارد".
خدایا فوتبال دوباره تمام شد تا از نو آغاز شود. خدایا از تو متشکریم که فوتبال را آفریدی تا به سان دیگر نعمت هایی که به ما عطا فرمودی، لحظات زندگی مان را سرشار از لذت های اصیل و بی همتا کنیم.
* مسعود حسینی
Comment