اصغر شرفی از جام جهانی 30 سال پیش می*گوید
قلیچ*خانی شب*نامه*های حزب توده را می*نوشت
تیم ملی و انقلاب
دیدار با شاه
روزهای پیش از جام جهانی
جام جهانی با مسلسل
جام*جهانی 1978 كاملا امنیتی بود. اتوبوس تیم ملی هر جا می*رفت با تیر بار اسكورت می*شد. چند تا مسلسلچی هم در اتوبوس كنار بچه*ها می*نشستند تا اگر به ما حمله كردند از ما حمایت كنند. خرابكارها تهدید كرده بودند كه اتوبوس یكی از تیم*ها را می*دزدند تا جام جهانی تعطیل شود. برای هر تیمی*یك هتل گرفته بودند و در آن هتل هیچ كس دیگری را راه نمی*دادند. دور تا دور هتل را هم نفربر چیده بودند تا یك سپر حفاظتی بسازند.
در آن وضعیت كه همه ما استرس داشتیم، یكی از روزنامه*های آرژانتینی یك گزارش نوشته بود از مصرف زیاد مشروبات الكلی در اردوی تیم ملی اسكاتلند. انگار پیش از این كه به آرژانتین بیایند با كشتی برای خودشان مشروبات الكلی آورده بودند. آن دوران فوتبالیست كتابخوان زیاد داشتیم. قلیچ*خانی بود. لواسانی بود. چند نفر دیگر هم بودند . ما با هم زیاد می*جوشیدیم. البته پرویز یك وابستگی*هایی هم به حزب توده داشت. در مسابقات مقدماتی جام جهانی 1978 ما باید در كویت بازی می*كردیم.
اما فدراسیون فوتبال كویت به فیفا نامه زد كه نمی*توانیم امنیت بازی را تامین كنیم. بعد هم خبر*دار شدیم كه كویت از حق میزبانی انصراف داده و راضی شده كه بازی در زمین بی*طرف انجام شود. اول بحث این بود كه در مصر بازی كنیم ولی مصر هم قبول نكرد. گروهك اخوان*المسلمین در مصر مخالف شاه بودند و آنها هم تهدید كرده بودند اگر تیم ملی ایران به مصر بیاید ما خرابكاری می*كنیم. دست آخر بنا شد بازی با كویت در آتن انجام شود.
آن هم با شرایط ویژه. یعنی شنبه شب از تهران حركت كردیم تا یكشنبه بازی كنیم و همان یكشنبه شب به تهران برگردیم. بیشتر از این به ما اجازه نمی*دادند تا در آتن بمانیم. وقتی در تهران سوار هواپیما شدیم من كنار پرویز نشستم. تمام زمان سفر را در صندلی خودش نشسته بود و یك چیزی می*نوشت. چند دفعه پرسیدم چه چیزی می*نویسد اما جواب نداد. پرویز شب نامه*های حزب توده را می*نوشت و من هم حدس زدم باز دارد برای شب نامه*ها می*نویسد. البته پرویز عادت داشت حرف*هایش را به زنش بگوید تا با دست خط خودش نباشد، اما آن شب داشت با دست*خط خودش می*نوشت. خیلی عجیب بود.
در آن سفر فدراسیون بیست، سی نفر را به اسم خبرنگار همراه تیم ملی به آتن برده بود. آن هم در وضعی كه تنها یك روز در یونان می*ماندیم. بعد*ها فهمیدیم تمام كسانی كه به اسم خبرنگار همراه ما بودند، در واقع ماموران ساواك بودند كه آمده بودند ما را چك كنند. در چند ساعتی كه دریونان بودیم با بچه*ها می*خواستیم برویم بگردیم. من با پرویز هم اتاق بودم. هر كاری كردم نیامد بیرون. در هتل ماند. هر چند كه بعدها فهمیدم آن شب با دانشجویان توده*ای مقیم یونان در لابی هتل قرار ملاقات داشت و برای همین هم دستگیر شد.
البته گذاشتند تا برگردیم تهران. یك روز تیمسار سجادی رئیس اطلاعات آمد دنبال من در زمین چمن امیرآباد. من را كه به اداره اطلاعات بردند فهمیدم پیش از من پرویز قلیچ*خانی، حسن حبیبی و مهدی لواسانی را دستگیركرده*اند. من را ول كردند اما پرویز كارش به جایی كشید كه حتی آمد در تلویزیون و از مردم عذرخواهی كرد. بعد از اینكه آزاد شد علی عبده رئیس پرسپولیس برای پرویز یك بازی خداحافظی گرفت و آخر بازی هم دویست هزار تومان به او پاداش داد. قلیچ*خانی با همان پول رفت آمریكا. خودش چندبار از آمریكا به من و حشمت زنگ زد تا برای جام جهانی بیاید آرژانتین.
اما ما شنیده بودیم كه در آمریكا اصلا تمرین نكرده و برای همین هم قیدش را زدیم. البته شایعه شده بود می*خواهد بیاید آرژانتین تا آنجا هم برای حزب توده تبلیغ كند. پس از جام جهانی مردم در فرودگاه كه به استقبالمان آمدند. فیفا به خاطر حضور در جام جهانی به ما شش میلیون دلار پاداش داد. مدتی پس از برگشتن به ایران جمع شدیم تا این پول را بین بچه*ها تقسیم كنیم. پول جوری تقسیم شده بود كه به هر كسی 500 هزار تومان رسید. بنا شد یكشنبه هفته بعد این پول را بین ما تقسیم كنند. اما یكشنبه 22 بهمن بود و انقلاب شد. بالاخره حسین فكری مسوول تقسیم آن شد و به هر كسی 20 هزار تومان داد.
سیامك رحمانی: وقتی شرفی می*فهمد كه می*خواهیم از خاطراتش در حاشیه جام جهانی آرژانتین حرف بزنیم، تاسف می*خورد از اینكه اگر زودتر می*فهمید به همسرش در آمریكا خبر می*داد تا دفترچه خاطراتش را برایش به تهران بفرستد. ولی متاسفانه آن دفترچه در آمریكاست تا ما به حافظه او اعتماد كنیم. او دستیار حشمت مهاجرانی در تیمی بود كه سال 1978 به جام جهانی رفت. او از این جام و غایب*اش قلیچ*خانی خاطرات جالبی دارد.
Comment