- حشمت مهاجرانی
بار اول که نام علی دایی را شنیدم زمانی بود که تیم ملی عمان در مقدماتی جام جهانی 1994 باید با تیم ملی فوتبال ایران بازی می*کرد. فکر می*کنم سال 1992 بود. من آن موقع سرمربی تیم ملی عمان بودم و باید برای بازی به ورزشگاه آزادی می*آمدم که دلم نیامد مقابل تیم ملی کشورم بازی کنم و دستیارانم را که الان تیم ملی سنگاپور را هدایت می*کنند به ورزشگاه فرستادم. هم رئیس فدراسیون (ناصر نوآموز) و هم سرمربی تیم ملی (علی پروین) از دوستانم بودند و تیم حریف ما هم تیم ملی ایران بود. این شد که با همه علاقه*ای که به ورزشگاه آزادی داشتم،* به این ورزشگاه نرفتم.
پروین، 15 دقیقه آخر بازی با عمان، علی دایی را به زمین فرستاد. علی در 15 دقیقه*ای که مقابل عمان بازی کرد گل نزد ولی خوب و مفید بازی کرد و یک ضربه سر او هم به تیر دروازه عمان خورد. یک روز بعد از بازی به علی پروین زنگ زدم و درباره این بازیکن تازه پرسیدم. او هم گفت که در هیچ رده سنی برای تیم*های ایران بازی نکرده ولی خوب بازی می*کند و به همین خاطر دعوتش کرده. من در همان گفتگوی تلفنی به پروین گفتم این پسر بازیکن بزرگی می*شود.
هفته بعد باید بازی*های برگشت را در سوریه برگزار می*کردیم. این بار همراه تیم عمان به سوریه رفتم و آنجا بود که علی دایی را دیدم. به او گفتم .
بعد از آن مسابقات دیگر از دایی خبر نداشتم تا سال 1994 که تیم ملی ایران باید در هیروشیما بازی می*کرد. آن زمان امیر عابدینی رئیس فدراسیون شده بود و استانکو هم تیم ملی ما را هدایت می*کرد. بعد از بازی با بحرین که دروازه*بان بحرین طحال علی را پاره کرد به بیمارستان رفتم و دوباره او را دیدم. آنجا دوباره حرفی را که دو سال پیش به او زده بودم تکرار کردم.
چند سال بعد تیم ملی به جام جهانی رفت و علی دایی هم راهی اروپا شد. او خیلی خوب پله*های ترقی را طی کرد و در همه موقعیت*های کاری*اش موفق عمل کرد. او در آرمینیا آنقدر خوب بود که به بایرن رفت و به عنوان اولین آسیایی، فینال لیگ قهرمانان اروپا را تجربه کرد. بعد در هرتا برلین به موفقیت*های تازه*ای رسید و در لیگ قهرمانان به چلسی و میلان گل زد. آن موقع بازی کردن مقابل این تیمها هم برای آسیایی*ها رویا بود ولی این پسر به این تیمها گل زد تا نشان دهد چقدر برای رسیدن به افتخار، انگیزه دارد.
به نظر من علی دایی در زمان بازی به هر چه که می*خواست رسید. او خیلی دیر به تیم ملی رسید ولی با این وجود آنقدر انگیزه داشت که خودش را در این تیم تثبیت کند. شاید اگر 5 سال زودتر به فوتبال ما معرفی می*شد می*توانست کارهای بزرگتری بکند اما من معتقدم این تقدیر فوتبال ما بود تا دایی به جوانان ایران درس بدهد که اگر بخواهند در هر سنی می*توانند کارهای بزرگ بکنند. دایی از این نظر یک استثنا در فوتبال دنیا محسوب می*شود. استثنایی که همه چیز را فقط به دلیل میل بالا برای رسیدن به قله*های دست نیافته به دست آورد.
او بازیکنی متعصب، با غیرت بالای ملی و بااراده بود که در زمان بازی به هر افتخاری که دلش می*خواست رسید و بهترین گلزن ملی دنیا شد. در زمان مربیگری هم به بزرگترین افتخار یک مربی یعنی سرمربیگری تیم ملی کشورش رسیده. این، افتخار بزرگی برای هر فردی است که بتواند سرمربی تیم ملی کشورش بشود. دایی حالا فقط یک هدف دست نیافته دارد و آن هم رسیدن به جام جهانی با این تیم است که فکر می*کنم به این افتخار بزرگ هم برسد تا کلکسیون افتخارات شخصی*اش را با آن کامل کند.
من به اینکه برخی مواقع در ورزشگاه*ها به دایی بی*مهری *می*شود کاری ندارم و به خاطر آن متاسفم ولی به طور قطع او شناسنامه این فوتبال است. من در طول سال*های اخیر که به دلیل حضور در کنار تیم*های ملی مختلف باید به کشورهای آسیایی می*رفتم این را حس کردم که همه دنیا ایران را با نام دایی می*شناسند. فرقی نمی*کرد در کدام کشور هستم. فقط کافی بود خودم را به عنوان یک ایرانی معرفی می*کردم. بلافاصله نام دایی به زبان مردم آن کشور می*آمد. دایی یک نام بین*المللی برای فوتبال ماست و حالا به عنوان سرمربی تیم ملی برای حضور ما در جام جهانی تلاش می*کند. تیم ملی حالا متعلق به دایی نیست که افتخارات و شکست*هایش را از خودمان منها کنیم. هم برد تیم ملی متعلق به همه ماست و هم ناکامی*اش.
اگر تیم ملی موفق شود همه ما در کنار دایی خوشحال می*شویم و امیدوارم این را همه اهالی فوتبال خوب بدانند. البته این حرف را به این دلیل نمی*زنم که نگران بازی با عربستان باشم. من الان فوق*العاده راحتم چون نسبت به این بازی خوشبینم. ما در هر 11 پست زمین و در هر 4 خط از عربستان برتریم و دلیلی ندارد که در ورزشگاه آزادی به این تیم امتیاز بدهیم.
به عنوان یک ایرانی که قدمی برای فوتبال این کشور برداشته*ام از همه ایرانی*ها می*خواهم تیم ملی را در بازی با عربستان تنها نگذارند.
Comment