Smoke and Mirrors game
You're a fraud and you know it
But it's too good to throw it all away
You've got 'em going
And you're careful not to show it
Sometimes you even fool yourself a bit
It's like magic
But it's always been a smoke and mirrors game
You're a fraud and you know it
But it's too good to throw it all away
You've got 'em going
And you're careful not to show it
Sometimes you even fool yourself a bit
It's like magic
But it's always been a smoke and mirrors game
یادداشت روز
شهرام وزیری، روزنامه نگار
سال به سال به عادت دیرینه چرخ لنگ این فوتبال در دل سوداگری های خفیه چرخید....چرخید تا ناغافل دری به تخته ورزش بخورد و دانش پژوهان محترم یکی یکی بیایند و در گارگاه نساجی کیسه بافی و کیسه دوزی این فوتبال طرحی دگر اندازند....بافتند و ساختند تا از بلندای دیوانسالاری ورزش فرمایش شود که...آن عمه جان زیاده طلبی را دیگر لولو خورد.
فرمایش کردند ..طرح و نقاشی ما مچ است و نشان دادن مچ گیری و ایضا باز کردن مچ های خلاف....دیگر در سرای سلامت تیمداری این دیار از در بسته و اتاق های در بسته و کشوهای باز و زیر میزی های خوش خط وخال خبری نیست.
فرمایش شد آنچه هست و باید باشد روی میز است مثل کف دست رو...فرمایش کردند هرکه ریال بدهد و هر چقدر بدهد و هرکه بگیرد و هر چقدر بگیرد همه عیان است و شفاف
فرمایش کردند..دیگر نه پرده ای در کارست و نه حجاب و حاجب الدوله ای..بز حاضر و بز خر حاضر و بز فروش همه چشم در چشم هم حاضر ...دیگر پیچاندن وپیچیدن و زدن به کوچه علی چپ و دودره کردن ها و دست بدست زد و بند کردن ها همه موقوف.
فرمایش شد...امر فرمودیم زین پس خورشید حقیقت درستکاری و درستگویی از پشت ابرهای سیاه حساب و حساب سازی ها و بیلان سازی های ساختگی بیرون آید وهمه چیز فراز و همه چیز تراز باشد.
فرمایش شد که دیگر از آن سقف های پوشالی گذشته که در خفا سوراخش می کردند خبری نیست، فرمایش شد ...به کوری چشم حاسدان سقفی خواهیم ساخت که موشک کروز هم سوراخش نکند.
هر روز گفتند و هر روز کم نگفتند و هر روز ملت ساده دل و ساده اندیش فوتبالزده را کم به دنبال خود نکشاندند. کشاندند اما ...هیهات که آنچه بود همان خانه بود و همان دیواری که دیری است تا ثریا رفته دیواری کج ...بااین تفاوت که این بار برای خالی نبودن عریضه بده بستانی های میلیاردی... به تحدید رقم ها کم در بوق ها ندمیدند که هیچ تیمداری حق ندارد پا از گلیم بافته ما فراتر بگذارد و هم به تهدید مجازات کم فریاد سر ندادند که اگر کسی پا از گلیم ما درازتر کند پیراهن عثمانش می کنیم و بر سر میدان های فوتبال آویزان.
چنین شد که به فرمایش شان مقرر شد...قراردادها به مثابه معلقات سبعه از بلندای کعبه فوتبال آویزان شود تا ملت شعر بافی تیمداران شاعر مسلک مان را با قافیه وبی قافیه ببینند و فرداروزش دیگر هیچ تنابنده ای باورش نشود که مو لا درز میلیارد هایش رفته.
فرمایش شد ...عدد و اعداد و رقم و ارقام قراردادهای کذا بسیار باید شفاف باشد ...چنان بسیار شفاف که صداقت عمل و طهارت دست سوداگران این فوتبال چشم دشمنان را کور کند و دیگر کسی فکر نکند که در پنهان کاری های رایج در پستو خانه فوتبال کسی با کسی قراری به خفیه ومداری به خفا گره زده!
می گویند در قدیم رسمی بود نافرخنده میان از ما بهتران که "سرمه خفا" برچشم خویش می کشیدند تا هر آنچه خود می بینند ..بگو دل مبارک شان می خواهد ببیند...اغیار از دیدنش محروم باشند! ....حالا هم در این "سرمه خفا" بر چشم تیمداری این دیار گویی نه تو باید ببینی و نه من و نه من های دگر که کی گرفته و زیاد گرفته و کی خورده وکم نخورده الا آنانی که با پول بیت المال دارند شوت به دروازه شهرت و شهرت طلبی می زنند؟!
رقابت مدت هاست که آغازست ...مسابقه در ریا کاری و درویی و سبقت در دروغ پرداری و جا گذاشتن هم در اعلان فهرست های نیم بند و بند زده و لیست های نخ نما و رفو شده و رقابت در ارائه حساب های سرکاری برای سر کار گذاشتن مردمی فوتبالزده....توببین گل پشت گل است که دارند به دروازه هم می زنند....تو دیگر بی خیال درو دروازه آن میدانی که فردا قراره به دیدنش بنشینی
...بی خیال
***
در چشم کس نیایم از اقبال نارسا
! تا شد سیاه روزی من سرمه ٔ خفا.
!سرمه ای که به چشم کشیده شود موجب پنهان شدن از دید دیگران گردد
Comment